مانیمانی، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

❤ مانی...تنها بهانه زیستن ❤

حس قشنگٍ بودنت...

به خدا...بهشت همین جاست...  همین خونه ای که عطر نفس های تو،گوشه به گوشه اش پراکنده شده... همین خونه ای که صدای خندیدنت و حس قشنگ بودنت رنگ زندگی داده به در و دیوارش...  تو  خوابی و من کنار  تختت  سجده  شکر  به جا  میارم و به  پهنای صورتم اشک می ریزم و    به وسعت مادر بودنم خدا رو شکر میکنم که تو هستی ... نفس میکشی...میخندی...زندگی می کنی............................     جان منی و جان تو را دوست دارم شادابی چشمان تو را دوست دارم  دنیای من در دست های کوچک توست دنیای تو، دست های تو را دوست دارم ...
19 دی 1390

10 ماهگیت مبارک قند عسلم...

10 ماهگیت مبارک قند عسلم   چقدر زود گذشت ... خدایا شکرت که همه چیز خوبه ، خدایا شکرت که یه پسر ناز عسلی به منو نیما دادی و زندگیمون عوض شد. خدایا شکرت که سالم و سلامته. چقدر شیرینه وقتی هر روز یه کار جدید یاد میگیری... الانم دیگه حسابی راه افتادی برای خودت تو خونه راه میری و چقدر خوشحالی... برات آرزو میکنم همیشه قدمات تو زندگی محکم و استوار باشه . امروز١٠ماهت تموم شد و وارد ماه یازدهم زندگیت شدی .دیگه چیزی به تولدت نمونده.امروز وقت نمیکنم برای قد و وزن ببرمت عزیزم آخه فعلا درگیر جابه جایی و اثاث کشی هستیم  و باید خونه رو جمع و جور کنیم. قربونت برم من که با اومدنت یه عالمه خوبی برامون آوردی. دیشب مون...
12 دی 1390

خدایا دوستت دارم ...

  خداي زيباي من يادم نمياد تو اين ٣٠سال چند بار ناراحتت كردم ولي ازت ميخوام منو ببخشي ازت ميخوام به خاطر معصوميت  مانی قشنگم كه امشب براي اولين بار دست دسي ميكرد من گناه كار ناشكر رو ببخشي خدايا هر وقت صدات كردم بودي، ولي من وقتي صدام كردي داشتم تلويزيون ميديدم غذا ميخوردم تلفن حرف ميزدم و ... خدايا شكرت ميكنم به خاطر همه چيز به خاطر خط هاي روي بند انگشتام كه اگه نبودن نميتونستم انگشتامو خم كنم به خاطر چينهاي پشك پلكم كه اگه نبودن نميتونستم پلك بزنم به خاطر دندونام... خدا جونم يه دندونپزشك براي يه دندون كه ايمپلنت كنه ۲ ميليون ميگيره تو ۶۰ ميليون تومن تو دهن من قرار دادي بي هيچ چشم داشتي و من هر روز ناشكري ميكنم. ت...
10 دی 1390

راه افتادن مانی جوجو...

  قربونت برم عزیزززززززززززززم دیگه کاملا خودت میتونی قدم برداری و راه بری. خیلی هیجان داره وقتی میبینم مانی کوچولوی من که تا چند وقت پیش حتی نمیتونست کمرش رو صاف نگهداره حالا برای خودش مردی شده و میتونه خودش راه بره.  خدایا این لذت رو و این لیاقت رو نصیب همه منتظرا بکن. امیدوارم قدمهات همیشه استوار باشه جوجوی من البته این پست هم تلگرافی شد ببخشید. ایشااله جبران میکنم. ...
7 دی 1390

عذر خواهی از دوستهای خوبم...

  از همه دوستای خوبمون که تو این مدت بهمون سر زدن و نظر گذاشتن ممنون. ببخشید این روزا یه کم سرم شلوغه نمیتونم بهتون سر بزنم .  یه کم کار برامون پیش اومده که البته خیره... احتمالا یه جابه جایی داریم...  ایشااله سرم خلوت شد خونه ی  گرم همتون میام و بهتون سر میزنم. همتونو دوست دارم. ...
6 دی 1390
1